من آخرین دختر زمستانم با دستانی پر از برف به بدرقه اش میروم و نگران به رفتنش مینگرم ٬٬مبادا دیگر نبینمت فصل دل نواز من!٬٬ فرا رسیدن اسفند رو به همه ته تغاری های خدا تبریک میگم
[ یکشنبه ششم اسفند ۱۳۹۶ ] [ 17:43 ] [ زهرایے ]
برچسب : نویسنده : zahra134a بازدید : 203
برچسب : نویسنده : zahra134a بازدید : 220
کاش یاد میگرفتیم...
همانگونه که سلامتی جسم مهم است
سلامتی روح چندین برابر از آن بیشتر مهم تر است!
گویا وابستگی فراتر از حد به بعد جسمانی ، باعث شده که فراموش کنیم که کالبد کاملا موقتی است و آنکه همیشه می ماند بعد روحانی ماست!
تمام تمرکزمان بر روی حفظ سلامتی جسمی است که روزی غذای موریانه ها میشود ، اما برای روح که سلامتی اش باعث شادی دنیا و آخرت میشود هیچ کار نکرده ایم!
و چه غافل است آدمی!
نوشته های یکی از ته تغاری های خدا...برچسب : نویسنده : zahra134a بازدید : 206
گاه مجبوری گوشتو بگیری تا صدای دلتو نشنوی..
دلی که تو را به اشتباه هدایت کرد...
یک لحظه از خواسته ی احساسی ات دست بکش و یک عمر در آرامش باش عقیده من اینه...پس ای دل هییییییس ساکت شو
نوشته های یکی از ته تغاری های خدا...برچسب : نویسنده : zahra134a بازدید : 208
که نه خود خواهم نه دنیایم
پ.ن؛ تشنه ی سکوت ذهنی ام... خسته ی فکرهای نافرجام
خدایا دلم قرصه به خودت تنهایم نگذار
نوشته های یکی از ته تغاری های خدا...برچسب : نویسنده : zahra134a بازدید : 221
برچسب : نویسنده : zahra134a بازدید : 244
برچسب : نویسنده : zahra134a بازدید : 206
برچسب : نویسنده : zahra134a بازدید : 213
گاهی از این شلوغی های دنیا عجیب میترسم
میترسم از مردمانی که از تو و قرآنت روز به روز دورتر میشوند
از مردمانی که مومن بودن را حماقت و شرور بودن را شهرت میدانند
از مردمانی که همیشه منتظر حادثه شومی هستند تا با انتشار تصاویر و فیلم آن روز و ماه های خود را پرکنند
از مردمانی که شکستن دل برایشان از شکستن یک شیشه راحت تر است!!,
نوشته های یکی از ته تغاری های خدا...برچسب : نویسنده : zahra134a بازدید : 212
دستان کوچک لاک زده
موهای زیبا بافته
پیراهن قرمز مخملی
نشسته در آغوشم
برایش قصه میگویم
سر بر سینه ام میگذارد
و چشمان معصومش را میبندد
به محض عمیق شدن خوابش سکوت میکنم و تا ساعت ها به چهره ی پاکش خیره میشوم
"آرزو میکنم سرنوشتی در انتظارت باشد که در آن غم ناشناخته تر و شادی فراوان تر باشد"
بر پیشانی اش بوسه میزنم و در همین لحظه لبخند بر لب غنچه ای اش شکوفه میزند
و من چه ساده میمیرم برای این لبخند
نوشته های یکی از ته تغاری های خدا...برچسب : نویسنده : zahra134a بازدید : 191